چهارشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۵

آقاي كيهان ما هم هستيم!

ديدم اين اواخر خيلي‏ها شاكي شده بودند از دست كيهان به خاطر افشاگري‏هايي كه راجع به جواسيس و جواسيسه و غيره كرده. بعضي‏ها قهر كردند بعضي‏ها شاكي شدند و...
بي‏هوا امشب ياد يك خاطره افتادم آي خنديدم. 3 يا 4 سال پيش يكي از خبرنگاران يكي از نشرياتي كه مسئولينش حقير را "نجس" مي‏دانند و جاسوس و نماينده تام الاختيار استكبار جهاني و سلطنت طلب و عضو نهضت آزادي و غيره، آخه اينجا هنوز عده‏اي نهضت آزادي را فحش مي‏دانند! جوش آورده بود، مي‏گفت: آنجا (دفتر ما) دفتر راديو فرداست. وقتي بهش گفتم عزيز من دفتر راديو فردا توي پراگه، اگر اينجا بود كه چوب نيم‏سوخته كه چه عرض كنيم كنده درخت تقديم‏مان كرده بودند تا حالا! گفت ولي ما خبر داريم كه تو به راديو فردا خط مي‏دهي و آنها را از اينجا كنترل مي‏كني. تازه اينكه چيزي نيست، مي‏گفت سايت امروز را هم شماها اداره مي‏كنيد (منظورش حقير و دوستان بوده). مي‏گفت شماها رفتيد يك سايت زديد كه پشت آن قايم بشيد و امور هدايتي راديو فردا و سايت امروز را با خيال راحت انجام دهيد تا كسي به شماها شك نكند و چنين حرف‏هايي. بهش گفتم برو به بزرگ‏ترت بگو مرد باش و اينها را چاپ كن تا بر افتخارات ما افزده شود (البته متاسفانه اين را چاپ نكرد). تازه بگو تابلوي راديو فردا را هم داريم مي‏سازيم هفته ديگه نصب مي‏كنيم بيايد ببيند. البته فكر كنم به يك ماه نكشيد كه پرونده‏اي علم شد! با خودم فكر مي‏كردم وقتي ارشاد (كه من نام طويله را روي آن گذاشته‏بودم البته با عرض معذرت از بعضي از دوستاني كه آنجا داشتيم) نگاه‏هاي امنيتي و خرابكارانه و اجير شده از آن طرف مرزها به آدم داشته باشه نوچه‏هاي اينها و يك مشت نون به نرخ روز خور هم بايد با اين جور حرف‏ها يك دكان تو اين مملكت براي خودشان باز كنند. دكاني كه كالاهايش هميشه خريدار داره. كالاهاي آراسته شده با نفرين و لعن و فحش و مرگ بر.
خلاصه شاكي شدم كه كيهان براي خبرنگار راديو فردا چوب خط انداخته براي ما كه هم خط مي‏داديم هم هدايت مي‏كرديم هم وغيره آخه اين "وغيره" خيلي مهمه! هيچ ارزشي قائل نشده شاكي شدم ديگر. ضمنا كمي از خطوط بنجل و باقي مانده از جمله خطوط مستقيم، شكسته، منحني، بسته و... دم دلمان باد كرده شب عيدي حراج مي‏شود.