يک هواپيماي ديگر سقوط کرد، بر طبق اخبار هنوز ارتفاعي نگرفته بود که سقوط کرد، اصلا مگر سقوط کردن نياز به ارتفاع گرفتن دارد. ميشود به اوج نرسيد و سقوط کرد آخر هر سرازيري که سربالايي نداشته. شايد هم سربالايي و اوجي بوده، شايد هم نبوده اصلا مهم نيست، مهم سقوط است؛ سقوط اخلاقي، سقوط ارزش انساني، سقوط علمي، سقوط اعتقادي، سقوط اجتماعي، سقوط امنيت، سقوط اميد به زندگي، سقوط فرهنگ و...
مهم نيست بر سر سربالايي داشتن و اوج گرفتن گذشته با هم جدل کنيم که آيا بوده يا نه، اينکه ما ملت متمدن و بافرهنگي بوديم يا نه که بعيد ميدانم از اول هم بوده باشيم، مهم آن است که جلوي دماغمان را نگاهي کنيم و کمي جلوتر از آن را. در ميان کشورهاي جهان در زمينه خودکشي، اعدام، مرگ و مير ناشي از تصادفات جزو کشورهاي قهرمانيم. اگر در زمينه قتل نيز مقايسهاي صورت گيرد بعيد به نظر ميرسد جزو قهرمانان نباشيم! از نظر توليد آثار فرهنگي و نيز مصرف آن که از آخر قهرمانيم! در زمينه آزادي بيان و اطلاع رساني که رسما از آخر قهرمانيم! در ميزان جرم و بزه هم بايد چنين روندي برقرار باشد، آمار رسمي را مبني بر تشکيل 9 ميليون پرونده قضايي در يک سال ببينيد، اگر در هر پرونده به طور متوسط 3 نفر اختلاف داشته باشند، 27 ميليون نفر طرفين پروندههاي قضايي را تشکيل ميدهد چيزي نزديک به نيمي از جمعيت ايران، خيلي از اختلافها هم که ريش سفيدانه حل ميشود و خيليها هم حتما از روي تنبلي اختلافها را پيگيري نميکنند و اگر آدمي بخواهد چنين مواردي را کنار هم بچيند آنقدر هست که در حافظه باقي نماند. اما نوشتنش و گفتنش چه خاصيت که "من آنم که رستم بود پهلوان"! ما در يک ميليارد قرن پيش چنان پيشرفته بوديم که بچههامون با ستارهها "يه قل دو قل" بازي ميکردند!
اما از اين سقوطهاي پي در پي که بگذريم که شايد علتش اين باشد که هميشه آسانترين راه انتخاب کردهايم، به سقوط پشت سر هم هواپيماها ميرسيم که آن هم انگار قراره به مرز قهرماني برسه، شايد هواپيماهاي روسي هم شد قهرمان کاهش جمعيت کره زمين! خبرنگار، سپاهي، ارتشي، مردم عادي، وکيل، وزير همه از وسط آسمان ميافتند و جزغاله ميشوند و ما ميمانيم و نظاره ميکنيم باز يکي ديگه، و دوباره يکي ديگه و به جاي اينکه هر بار چنين حوادث دلخراشي به چاره بنشينيم تا وقوع آن را به حداقل برسانيم، وقوعشان شدت ميگيرد و جالبتر آن که خريد ارابههاي مرگ نيز - همان لگنهاي پرنده روسي - بيشتر ميشود. يک بار بياييم خودمان را جاي خانواده اين افراد که جان خود را از دست ميدهند قرار بدهيم، همه اينها مثلا انساناند!!! چرا بر اثر تکرار همه بيتفاوت شديم؟
سهشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۵
سقوط
نوشته شده توسط: حامد متقي در ساعت ۳:۵۵ بعدازظهر
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|