يكي از دوستان وبلاگنويس پيامي گذاشته بود كه چرا درباره علي فرحبخش ننوشتي، گرچه مطلب قبل به حد كافي بيرحمانه بود و اتفاقا موارد اخير براي دوستان مطبوعاتي ما را در بر ميگرفت اما ايرادي است ننوشتن در اين باره، چرا كه بايد همواره مواردي را تكرار كنيم تا فراموشمان نشود؛ اينكه متهم تا وقتي در دادگاه صالحه محاكمه نشود، هنوز متهم است حال ميخواهد اتهامش جاسوسي باشد يا عبور از چراغ قرمز!
***
دو سه سال پيش و در آستانه روز خبرنگار ديداري داشتيم با يكي از مراجع تقليد به نكتهاي اشاره كرد در اهميت و تقدس(!) حرفه خبرنگاري كه مرا تا مدتها حيران كرد. آنچه گفت به اين مضمون بود كه حضرت علي اولين كسي بود كه جاسوساني را در ولايات مختلف به كار گماشت تا از وضعيت حكمراناني كه در ولايات مختلف منصوب كرده بود مطلع شود و البته گفت كه او به اين كار توصيه كرده - البته دروغ چرا تا قبر آ،آ،آ،آ توصيه كردن يا نكردنش را ما خبر نداريم – و سخن به اينجا رساند كه خبرنگاران امروز در حكم همان جاسوسان صدر اسلامند! البته او سال بعد هم گلايه ميكرد كه اين سخنش چرا منعكس نشده، همان سال هم البته منعكس نشد، شايد اگر منعكس شده بود ديگر به خبرنگاران اتهام جاسوسي نميزدند؛ اين هم يك كوتاهي از ما.
***
هر كجا كه باشي در اين كشور اگر يك دور، دور خودت بزني بين مردم كوچه و بازار، بين فعالان سياسي از هر گرايشي كه باشند بعيد به نظر ميرسد اصولا به اين قشر روزنامهنگار نگاه خوبي داشته باشند، مگر آنكه دست به سينه يا دستمالچي آنها باشي و خيليها شايد برداشتشان مثل آن جمله قصار زن استهلاك داره كارت را با او بكن و بندازش دور باشد، اما كاش همه فعالان اين عرصه كه با سياسيون ارتباط دارند فكري ميكردند و به ياد ميآوردند كه اينان (نه البته همه شان) چند نفر را جاسوس كردهاند، چند نفر را مرتد كردهاند و... يك روز يكي از فعالان سياسي يا سابقا سياسي را در خيابان ديدم، شاكي بود، ظاهرا همان روز يا روز قبلش جلسهاي بوده كه فعالان سياسي شركت داشتند، ميگفت من از خودم شرمم آمد كه در آن جلسه بودم به جاي اينكه يك نفر كه دچار مشكل شده و از دستش از همه جا فعلا كوتاه است به كمكش بروند يك مشت شكم سير مينشينند يك طرفه به او اتهاماتي ميزنند كه دستگاه قضايي نيز كه متهم در اختيارش است، چنين نميكند و شكر ميكرد كه عدهاي دستشان به جايي بند نيست و قدرتي ندارند...
اين مشكلي است كه ريشه دوانده در جامعه ما با بيانصافي آبرو و حيثيت ديگران را چوب حراج ميزنيم، كاري هم نداريم كه اصلا طرف در مظان اتهام نباشد، متهم شده باشد يا محكوم. چنين بيمحابا اتهام زدن به افراد ممكن است حتي مستمسكي باشد براي ساخته شدن پروندهاي براي شخص براي شايعاتي كه دهان به دهان ميگردد و يك كلاغ، چهل كلاغ ميشود و در آخر همه را به اشتباه مياندازد.
***
بحث جاسوسي در عصري كه ابزارهاي تكنولوژيكي بخصوص براي جاسوسي رشد قابل توجهي كردهاند و گسترش وسايل ارتباطي انحصار اطلاعات را شكسته است، براي يك روزنامهنگار كمي بيمعني باشد. معناي جاسوسي در عصر ما چيست؟ به شايعهاي كه اخيرا سر زبانها افتاد اشاره ميكنم، در كتب مذهبي نقل است كه زماني كه حضرت علي در مسجد كشته شد مردم ولايات ديگر ميگفتند مگر علي نماز ميخواند يا همين را درباره امام حسين ميگويند و آن را ناشي از بياطلاعي ساكنان ساير ولايات ميدانند. امروز ميبينيم كه آن شايعه با سرعت باور نكردني حتي تا روستاهاي دور افتاده نيز ميرسد. نقل همين شايعه قبل از فراگير شدن ميتوانست مصداق اقدام عليه امنيت ملي قرار گيرد و رساندنش به خارج از كشور ميتواند حتي اتهام جاسوسي را در پي داشته باشد، اما وقتي همه مطلع شدند از آن ديگر آيا مورد محرمانهاي است؟ جور ديگر بگويم وقتي خبري محرمانه است كه كسي از آن مطلع نشود، آنگاه كه ديگران نيز مطلع شدند آيا هنوز محرمانه است؟ يا يك سند طبقه بندي شده، مثلا وقتي اين سند در اينترنت منتشر شد آيا باز هم محرمانه خواهد بود؟ حال اگر اين خبر يا سند منتشر شد بايد آن كس كه وظيفه حفاظت از سند را برعهده داشته مورد باز خواست قرار گيرد يا آنكه مطلع شده يا آن را ديده؟
***
وقتي با وسايل ارتباطي مدرن بيگانه باشيم، آن ميشود كه روزگاري داشتن فاكس ميتوانست براي جاسوسي قلمداد شود، روزي از داشتن ماهواره چنين تلقي ميشد و امروز هنوز از ايميل و سايت چنين برداشتي ميشود. شايد عدهاي هستند هنوز كه فكر ميكنند چنين وسايلي كه محصول دنياي غرب است در پشت آنها يك نفر نشسته و كساني كه از آنها استفاده ميكنند به دست آن نفرات و براي تحقق خواستههاي غربيان كنترل ميشوند مانند آن كس كه در زمان رضا خان آمده بود به تير تلگراف شكايت ميكرد از دست همسايهاش چون فكر ميكرد رضاخان در پشت هر تير وجود دارد!
***
يك سوالي هم برايم مثل بسياري ديگر وجود دارد كه يك روزنامهنگار چه اطلاعات محرمانهاي را ممكن است در اختيار داشته باشد كه با آن بتواند جاسوسي كند؟
***
اين را هم بخوانيد:
اگرفرح بخش زن بود
سهشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵
خبرنگار في حد نفسه جاسوس است
نوشته شده توسط: حامد متقي در ساعت ۴:۵۸ بعدازظهر
موضوع: حقوق بشر, روزنامه نگاري
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|