ما دربدران خسرو شمشير زبانيم
ما از دو جهان غير تو اي حذف ندانيم
صد شور نهان با ما، تاب و تب جان با ما
در اين سر بيسامان، سانسور جهان با ما
راستي زندهياد فريدون مشيري اگر ميدانست يك ماعر (شاعر جاعل) حرفهاي پيدا ميشود اين طور شعرش را به معر تبديل كند، عمرا اين شعر را نميگفت!
دوستاني كه از سد فيلترينگ كميته آزادي (كميته تعيين مصاديق فيلترينگ و حومه) و وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات (وزارت محدوديت ارتباطات و جلوگيري از دسترسي به فناوري اطلاعات) و وزارت ضد سانسور (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) و مابقي نهادهاي متولي آزادي در اين مملكت گذشته بودند، ديدند كه بالاخره قضيه وبلاگ ما چهارميخه شده. آخه از چند ماه پيش دو ميخهاش كرده بودند و اينجا با هر فيلترشكني كه سايتهاي ديگر را باز ميكرد هم باز نميشد، به قول دوستي فيلترينگش از فيلترينگ سايت راديو اسرائيل هم بيشتر بود! حالا به سلامتي چهار ميخه شد: انفجر، ينفجر، انفجار! از روي سرويس بلاگفا هم حذف شديم به قول شاعر: ان الله يحب المحذوفون!
شاعر كه بند تنبانش مدتي است در رفته ميفرمايد: كوچه تنگه بله / سانسور قشنگه بله...
اما بحث اين است كه چه كسي ميتواند يا صلاحيت دارد كه نقض قوانين را تشخيص دهد؟ سانسورچيها يا دادگاه صالحه؟ آقايان (شايد هم آغايان دروغ چرا ما كه نديدمشان!) بر طبق كدام منطق ديگران را به نقض قوانين متهم ميكنند و مستحق فيلتر و حذف شدن ميدانند؟ اگر اثبات نقض قوانين به اين سادگي بود نفس تشكيل دستگاه عريض و طويل قضايي، دادسراها، دادگاه، وكيل مدافع، شعبات تجديد نظر و ديوانعالي كشور خود به خود زير سوال ميرفت، و به جاي اين همه قانون و دستگاه، اسلحه به دست كسي ميدادند كه هر كس تشخيص دادي ناقض قوانين است نابود كن. كدام عقل سليم ميپذيرد كه چند نفر با تشكيل چند جلسه قادر به خواندن مطالب ميليونها سايت و وبلاگ با يا بدون نياز به شنيدن استدلالات نويسندگان هستند، پس همه تلاشهاي مشروطهخواهان براي برپايي عدليه كف روي آب بوده؟ آيا كميته سانسور اينترنت ميتواند راسا و بدون رعايت آيين دادرسي حكم مجازات صادر كند؟ كدام قانونگذار به او اين اجازه را داده و اگر اين اجازه صادر شده و با قانون اساسي و ساير قوانين در تناقض آيا خود به خود ملغي نيست؟ قطعا هيچ توجيه شرعي هم بر اين امر مترتب نيست چون شارع هيچگاه سخن از سانسور يا مجازات فعالان اينترنتي را به ميان نياورده چون اينترنت محصول سالهاي اخير است.
سخن گفتن و ارتباط برقرار كردن با ديگران نيز حق طبيعي هر انساني است و اينترنت به عنوان يك ابزار ارتباطي شناخته شدهاست. حال جلوگيري و اخلال در اين ابزار ارتباطي و مانع ارتباط برقرار كردن بين افراد شدن مثل آن است كه مخابرات بخواهد يك سري شماره تلفنها را در ليست سياه بگذارد كه ارتباط با آنان مقدور نگردد يا در خيابان بر هر شخص ماموري بگذارند و آن مامور مانع چهره به چهره شدن و سخن گفتن فرد با عدهاي ديگر شود.
حال آيا پيروي از فيلترينگ (سانسور دولتي) مصداق عمله ظلمه شدن نيست؟ اگر قانون شده باشد و عدم رعايت آن موجب مجازات گردد چه؟ بايد تن به قانون ناعادلانه داد يا با نقض قانون ناعادلانه قانونگذار را ناچار به تن دادن به اصلاح آن طبق خواست عمومي كرد؟ البته لازم نيست بيان شود كه تشخيص خواست عمومي نسبت به اين قضيه براي كاربران اينترنت به دليل اينكه متاسفانه بر اثر تبليغات ناشايستي كه بوده از ابتدا به سوي اهداف نادرستي هدايت شده، مشكل است. اين تبليغات مغرضانه با هدايت كاربران به سوي سايتهاي مستهجن و چت رومهايي كه مهمترين استفاده از آن براي وقت تلف كردن ميشود عملا كاربران تازه وارد را از ابتدا سردرگم كرده و از استفاده مفيد آن از اين شبكه ارتباطي ميكاهد. متاسفانه تبليغات نادرستي كه از تريبونهاي رسمي نيز بارها بيان شده عملا سمي شده براي استفاده بهينه از اينترنت براي كسب دانش و ارتقاي فرهنگ عمومي. اما نميتوان دست روي دست گذاشت و بايد با كوشش جمعي استفاده كنندگان را به كاربري صحيح از اين پديده رهنمون كرد. بايد تلاش كرد تا همه ديدگاهها و عقايد بتوانند در اين فضا حضور داشته باشند و تعامل حداقلي با هم داشته باشند. بايد با سوق دادن كاربران و صاحبان انديشه و استفادهكنندگان آن بحث شهروند خوب اينترنت را دنبال كرد. شهرونداني كه ديگران را تحمل كنند و به حذف آنان نكوشند. من خودم از اين كار دريغ نكردهام. در اين شهر چه در بحث مشاوره باشد يا راهاندازي يا پشتيباني در اين راه كوشيدهام، حتي با كساني كه شايد ديدگاههاي مشترك كمي داشتهباشيم چون اين فضا قطعا نميتواند در انحصار انديشههاي خاصي باشد و سياست حذف را براي ديگران دنبال كرد. در اين مورد و كاركردهاي خوب وبلاگ و بهرههاي خوبي كه ميتوان از فضاي مجازي گرفت در روزهاي آينده خواهم نوشت.
اما بايد سوال كرد وقتي فيلترينگ با شكست مواجه شد، آيا سياست حذف در پيش گرفته شده؟ يا بهتر بگويم سياست حذف از دنياي حقيقي وارد دنياي مجازي شده؟ آيا امكان تحقق آن وجود دارد؟ آيا فشارها به سرويس دهندهها براي حذف وبلاگها شدت گرفته؟
يك سرويسدهنده وبلاگ با كاربران و اعضاي آن معنا پيدا ميكند، قطعا هيچ سرويسدهندهاي دوست ندارد با حذف اعضاي خود تعدادي از كاربران خود را فراري دهد و به تبع آن با كاهش اعضا، كاهش بازديدكنندگان و در نهايت با كاهش آگهي مواجه شود، در حالي كه ميدانيم فرهنگ تبليغات در ايران تا چه حد ضعيف است. و از آن سوي با حذف اعضاي خود عملا خود را بدنام كند، اما در شرايطي كه ما خوب ميدانيم آيا ميتوان از حذف دلگير بود يا نه؟ ما با سانسور و خودسانسوري بيگانه نيستيم كه نتوانيم ديگران را درك كنيم. اينقدر نيز از خود راضي نيستم كه وجودم باعث به خطر افتادن وجود هزاران وبلاگ و يك سرويسدهنده بزرگ باشد. اين قابل پيش بيني بود. يعني بعد از آن مسابقه بعضي از دوستان اصرار به جايگزين شدن وبلاگي ديگر داشتند. استدلالشان هم نزديك شدن زمان حذف بود. گرچه با خوش بيني از كنار آن ميگذشتم اما تاكيد دوستان باعث راه اندازي اين وبلاگ در بلاگر شد. به هر حال آن پيش بيني درست درآمد. گرچه پس از حذف امكان تهيه مطالب وبلاگ را در اختيارم گذاشتند كه آن را هم براي آن ميخواستم كه اگر پروندهاي تشكيل شد، نسخهاي اصلي از مطالبم داشتهباشم و براي اين فرصت هم از تيم بلاگفا متشكرم. در حدود 2 سال و 3 ماهي كه در بلاگفا بودم از آن راضيام و آن را سرويسدهنده خوبي ميدانم كه با ارائه يك سرويس خوش دست به كاربران، عملا باعث استفاده گستردهتر از وبلاگ شد و به نظرم با يك برنامهنويسي خوب از سر در گمي كاربران وبلاگنويس جلوگيري كرد. امكاناتي هم كه ارائهداده از برخي سرويسهاي معتبر خارجي هم بيشتر است. گرچه دستي در برنامهنويسي تحت وب دارم و همواره ميتوانستم يك وبلاگ شخصي با دامنه اختصاصي براي خودم درست كنم اما عقيدهام اين بود كه يك وبلاگ در كنار وبلاگهاي ديگر معنا پيدا ميكند و با حضور در سرويسدهندههاي ايراني ديگران را به استفاده از آن مشتاق كرد و با اين كار هم دايره وبلاگنويسي را گسترش داد و هم بر اعتبار سرويسدهندههاي وطني و ارتقاي آن افزود. اما امان از شمشير بران سانسور. از بلاگفا هم دلگيري ندارم و اگر تاكيدشان هم نبود ولي ميدانم كه در اين زمينه چاره ديگري ندارند، به خاطر نجات ديگران پذيرش چنين حذفهايي عاقلانهترين راهاست. ولي اگر روزي سانسور و فشار برداشتهشد باز برميگردم به دامن سرويسدهندههاي وطني؛ شايد بلاگفا دوباره!
اين هم يك خانه تازه، يك وبلاگ توي rsfblog (يك چيزي تو مايههاي چشم در برابر چشم يا وبلاگ در برابر وبلاگ يا ايجاد در برابر حذف):
http://hamedmottaghi.rsfblog.org/
همزمان در آنجا هم مينويسم. تا يحتمل به كل برم آنجا.
اينم بگم كه تيتري كه زدم درست دربياد و آن هم اين كه ما به حذف شدن عادت داريم و البته از دادن تاوان نيز ابايي نداريم. هر آنچه هم داريم رو است. ضايع تر از اين ميشه؟ تيتر بزني بعد كه به آخر متن برسي ببيني همه چيز گفتهاي جز آنكه چيزي كه تيتر را توضيح دهد!
سهشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۵
ماييم و كهنه دلقي كآتش در آن توان زد
نوشته شده توسط: حامد متقي در ساعت ۴:۵۲ بعدازظهر
موضوع: روز نوشت
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|