یکشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۵

آتش بر جان کاريکاتوريست

امروز ديدم خبري منتشر شده درباره کاريکاتوريست دانمارکي که سرانجام جسم سوخته‏شده‏اش در نزديکي دفتر روزنامه پيدا شده. بي‏درنگ ياد واکنش‏هاي کشورهاي اسلامي و مسلمانان به اين کاريکاتورها که آنها را توهين به پيامبر اسلام عنوان مي‏کردند، افتادم و بلافاصله به ياد جمله آن روزنامه‏نگار اندونزيايي اگر اشتباه نکرده‏باشم که گفته بود به اين مضمون که مسلمانان کشورهايي که اين کاريکاتورها را توهين به پيامبر عنوان مي‏کنند، آيا مي‏دانند خود چند محمد در زندان دارند؟...
اواخر سال گذشته بود، اتفاقا چندي پس از جريان برخورد با دراويش، يکي از افرادي که به گروه موسوم به فشار نزديک بود، سوال از کاريکاتورها مي‏کرد و انتقاد از کشورهاي غربي به خاطر آن. گفتم مگر چيزي غير از خشونت‏ها و خونريزي‏هاي مسلمانان افراطي است که باعث مي‏شود به دين اسلام و مسلمانان به مثال يک مشت وحشي بنگرند؟ طالبان را برايش مثال زدم. گفتم متولي که حرمت امامزاده را نگه نمي‏دارد از ديگران چه توقعي است؟ وقتي که بدون محاکمه، مجازات کردن شد افتخار، وقتي کشتن، سر بريدن، سنگسار، شلاق در ملاء عام شد اولين و آسان‏ترين راه، وقتي بمب به خود بستن و هم خود و هم ديگران را کشتن شد مايه افتخار خوب چنين واکنش‏هايي هم طبيعي به نظر مي‏رسد. به قضيه دراويش هم اشاره کردم، اين که مسلمان با مسلمان اينگونه مي‏کند، اختلافات شيعه و سني را مثال زدم. آن لحظه قبول کرد. گفتم برو به اين قضيه فکر کن.