خبر تجمعات پياپي و اعتراضات مداوم فرهنگيان به پايين بودن حقوق خود و برخورداري از يك زندگي انساني و يا حتي خبر راديو فردا كه به خشونت كشيده شدن تجمع امروزشان را داده بود اگر نشنيدهايد مهم نيست؛ اين خبر را بخوانيد: "ميوه قسطي براي معلمان"
اگر خبر از دستگيري بيش از 30 فعال زن در مقابل دادگاه انقلاب در دو سه روز پيش نداريد مهم نيست و اگر امروز هم خبرها را مبني بر ضرب و شتم تجمع كنندگان به مناسبت 8 مارس نشنيدهايد هيچ هراسي به خود ندهيد چون قرار است از سال ديگر دولتيان براي بررسي وضعيت زنان جهان و براي كمك به دستيابي به مطالباتشان همه تلاش خود را بكند كه از تبعيض نجات پيدا كنند.
اگر ميبينيد كه ديگه صداي اعتراضي چنداني نسبت به كمبود فضاي آموزشي نميشنويد و در عوض بوهاي رقيق هستهاي در كوچه شما به مشام ميرسد احساس شادي نكنيد؛ 400 هزار دانش آموز ترك تحصيلكرده رفتهاند از بازار هر كدام يك سير هسته قيصي و زردآلو خريدهاند و دارند در خانهشان تنده بوداده درست ميكنند. باشد كه آنها هم دانشمند هستهاي با سن زير 14 سال شوند. آمين يا رب العالمين.
از مشكلات معيشتي معلمان كه بگذريم به نظر ميرسد حركتي چون فروش ميوه قسطي به معلمان نه تنها لطف به اين قشر نيست كه مصداق بارز تحقير، توهين و زير سوال بردن كرامت انساني آنان است. جامعهاي را به تصوير ميكشد كه آموزگاران و فرهنگسازان آن موجوداتي مفلوكاند كه مصداق هر ترحمي هستند، تصور كنيد از اين پس دانشآموزان كم سني كه براي معلمشان دلسوزي ميكنند كه به چنان وضعي افتادهاند كه قدرت خريد ميوه هم ندارند و روز معلمي را در نظر بگيريد كه دانش آموزي براي او يك كيلو سيب يا پرتقال هديه بياورد؛ عكس العمل در برابر چنين خرد شدني چه ميتواند باشد؟
برخوردهاي صورت گرفته با فعالان زن از جهت ديگري قابل انتقاد است. زنان در جامعه ما انسانهاي بيپناهي هستند. همه اميد آنها براي برخورداري از حداقل حقوقشان به پشتوانه قدرت نهادهاي مجري قانون است، اگر آنها نيز با زنان چنين برخورد كنند از اين پس به كجا ميتوانند اميد داشتهباشند كه براي مظالمي كه بر آنها رفته شكايت كنند؟ از طرف ديگر وقتي ديگراني در جامعه زنان را اينچنين بدون پناه ميبينند آيا آن را مجوزي براي ظلم بيشتر به زنان و دختران تصور نميكنند؟
و به نظر شما اگر سالي 400 هزار دانش آموز آن هم در مقطع ابتدايي و راهنمايي ترك تحصيل كنند به حال چنين مملكتي چه بايد كرد؟ مسلما همه اين افراد كند ذهن نبودهاند و اصولا بيشتر ترك تحصيلها هم بايد در مقطع دبيرستان با توجه به سختي دروس و يا جذب شدن در بازار كار صورت بگيرد اما واقعا چنين محروميت گستردهاي از تحصيل چه ميتواند باشد؟ فقر قطعا يكي از علل عمده آن ميتواند باشد اما چه علل ديگري ميتواند داشتهباشد؟ اين خبر به حد كافي دردناك هست كه رسانهها به راحتي از كنار آن نگذرند.
پنجشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۵
به كجا چنين شتابان؟
نوشته شده توسط:
حامد متقي
در ساعت
۴:۲۶ بعدازظهر
موضوع: روز نوشت
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|