روز جهاني حقوق بشر بايد زماني باشد براي فکر کردن؛ اينکه راه رسيدن بهتر به آن را بررسي کنيم و به جاي اينکه شعار دهيم به تاثيرگزاري اين راه بينديشيم.
اول بايد ديد براي کدام بشر فکر ميکنيم؟ بشر مختار يا بشر بياختيار؛ داراي حق يا بدون حق؛ انسان آزاد يا برده و بنده؟ اگر بياختيار و بدون حق باشد و برده و بنده که مشکل صد چندان است و لازم ميآيد از اول بشر را بازتعريف کنيم تا به حقوقش برسيم، دوري که هنوز هم از آن کمابيش رهايي نداريم. پس مهمترين کار آن است به دنبال اين باشيم که اثبات کنيم و بپذيريم انسان صاحب حق و صاحب اختياريم، اول از همه به خود و سپس به سايرين! بالاخره اگر بخواهيم عمارتي که افراشته خواهد شد خشت اولش کج نباشد تا ديوار تا ثريا کج نرود چارهاي نميماند جز اين. وقتي اين اصل پذيرفته شد همه انسانها حقوق يکساني خواهند داشت فارغ از دين و آيين و موقعيت جغرافيايي و کسي نميتواند پسوند و پيشوندي به آن اضافه کند.
تا ساخته شدن آن خشت اول زمان درازي نياز است. فعالين حقوق بشر نميتوانند ببينند که حقوق انسانها همچنان نقض ميشوند چه در کل جامعه انساني چه در سرزمين خود؛ در کشور خودمان فکر ميکني مهمترين مشکل جامعه چيست؛ آنکه کار فعالان حقوق بشر و پيشرفتشان را براي انسانيتر کردن زندگي مردم سختتر ميکند؟ بيگمان ندانستن و عدم آشنايي مردم با حقوقشان؛ به سخن ديگر حقِ دانستنِ حقوقِ خود، مهمترين نياز ساکنان اين سرزمين است. با اين پيش فرض که بدانيم ميزان سرانه مطالعه در کشور تا چه حد پايين است. اين آمار عماد الدين باقي مقايسه خوب، بجا و تامل برانگيزي است. اما چگونه ميتوان دانستههاي مردم را بالا برد؟
رسانهها به سبب در برگرفتن طيف گسترده و متنوعي از مخاطبان تاثير بسزايي در آگاه سازي بخش بزرگي از جامعه دارند. از صدا و سيما که بگذريم، نحوه بيمار صدور مجوز، تشکيل نشريات حزبي، بيمهري يا برخورد با نشرياتي که در زمينه آشنايي و آگاه سازي جامعه نسبت به حقوقشان فعاليت ميکردهاند که بهترين نمونهاش روزنامه "جمهوريت" بود. عملا بار اين آگاه سازي را بر دوش رسانههاي فعال در خارج از کشور انداخته است که بار اطلاع رساني توام با آموزش را در اين زمينه بر دوش کشند. کتاب نيز از نقش مهمي برخوردار است اگر با اين پيش فرض که از سد سانسور بگذرد، پخش نامناسب کتاب را در کشور مد نظر داشته باشيم؛ اين که کشور ما فقط پايتخت نيست با آن همه محل عرضه محصولات فرهنگي و کتابفروشي، ضمن آنکه معمولا فروشندگان چنين آثاري چون آنها را مطالعه نميکنند با آن آشنايي چنداني ندارند به همين سبب پيدا کردن يک اثر منتشره در اين زمينه بستگي به شانس افراد دارد: منتشر شده باشد، موجود باشد، در ميان خيل کتابها ديده شود، هماني باشد که به دنبالش است و قيمت آن به جيب خريدار بخورد! وضعيت مقالات منتشره در مطبوعات از اين هم بدتر است چون تنها در آرشيوها يافت ميشود و تنها برخي از آنها ممکن است کتاب شود، به جز آنها که سايت دارند و آن هم يافتن در موتورهاي جستجو با آن همه يافته نامرتبط صبر ايوب ميخواهد. که خيليها از خيرش ميگذرند. چه خوب بود يک حرکت سازمان يافته در اين زمينه شروع ميشد و آن جمع کردن و دسته بندي و تشکيل يک بانک اطلاعاتي از کتب و مطالب منتشر شده به زبان فارسي در زمينه حقوق بشر با کمک گرفتن از همه کاربران. ضمن آنکه بخشي از اين کتب يا ديگر منتشر نميشوند به هر دليلي يا صاحب اثر با انتشار اينترنتي آن مخالفت نخواهد کرد چرا که نه تنها به فروش اثرشان تاثير منفي ندارد که به افزايش فروش يا تجديد چاپ آن نيز کمک ميکند چون هزينه تمام شده پرينت با قيمت کتاب يا برابري کرده يا تفاوت زيادي با آن ندارد و به همين خاطر صرف با تهيه کتاب است که نگهداري آن نيز آسانتر ميباشد. سمينارها و نشستهايي که در زمينه حقوق بشر برگزار ميشود معمولا يا خبري از آن منتشر ميشود يا گزارشي، در داخل که نشستهايي از ده، پانزده نفر به بالا تشکيل ميشود ولي بعيد ميدانم در خوشبينانهترين حالت شرکت کنندگان آن به هزار برسند. اين در حالي است که مشخص نيست کساني که بخواهند از محتواي آن آگاه شوند چه بايد بکنند، برگزار کنندگان يا سايت اطلاع رساني ندارند يا دارند و چنين مواردي را بر روي آن قرار نميدهند، اين در حالي است که شرکت در بسياري از اين نشستها نيز رايگان است اما به سبب فاصله زياد يا بياطلاعي يا فشردگي کار، افراد علاقمند قادر به شرکت در آن نيستند. همه اين مقالات، فايل صوتي و حتي فيلم مراسم را ميتوان در يکي دو سي دي جا داد يا بر روي سايت اينترنتي. ميتوان آن را منتشر کرد و به فروش رساند، يا آن را در اختيار افرادي که علاقمندند قرارداد که در صورت دوم مصداق نشر نيز به حساب نميآيد، در صورتي هم که بيايد معمولا اثر علمي است و پيگيري و برخورد با عوامل برگزار کننده کاري مسخره و هزينهدار براي برخوردکنندگان در بر خواهد داشت. نميدانم چرا هنوز قبول نکردهايم که دوران کاتبها گذشته، امروزه دور دست ماشين چاپ و وسايل ارتباطي است و بعيد به نظر ميرسد در بلند مدت کسي را ياراي مقابله با آن باشد.
بيتوجهي يا کمتوجهي به آثار هنري نيز در بحث آموزش عامه مردم از مواردي است که کار آموزش را سختتر ميکند. شعر، داستان، فيلمنامه، انيمشن، فيلم، موسيقي تاثير قابل ملاحظهاي ميتواند بر مخاطب داشته باشد، يکي از موارد موفق در اين زمينه انيمشنهاي راهنمايي و رانندگي است که در تلويزيون نمايش داده ميشود، علاقه کودکان و حتي بزرگترها براي ديدن آن را ميتوان از ميزان فروش سيدي اين انيمشنها به خوبي دريافت.
نکته مهمي که بايد بپذيريم اين است که دليلي ندارد هر چه ما ميدانيم ديگران هم بدانند، ميزان دسترسي ديگران به اطلاعات در اين زمينه را نيز بايد در نظر گرفت. همچنانکه بايد توجه داشته باشيم که در بحث اطلاع رساني و آموزش چه مستقيم و چه غير مستقيم اگر چه ميزان دربرگيري مخاطبان مهم است و بايد براي افزايش آن کوشيد اما از کم بودن آن هم نبايد نگران شد چرا که تاثيرگزاري مهم است.
شنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۵
کدام حقوق براي کدام بشر؟
نوشته شده توسط: حامد متقي در ساعت ۴:۳۱ بعدازظهر
اشتراک در:
Comment Feed (RSS)
|