شنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۵

کدام حقوق براي کدام بشر؟

روز جهاني حقوق بشر بايد زماني باشد براي فکر کردن؛ اينکه راه رسيدن بهتر به آن را بررسي کنيم و به جاي اينکه شعار دهيم به تاثيرگزاري اين راه بينديشيم.
اول بايد ديد براي کدام بشر فکر مي‏کنيم؟ بشر مختار يا بشر بي‏اختيار؛ داراي حق يا بدون حق؛ انسان آزاد يا برده و بنده؟ اگر بي‏اختيار و بدون حق باشد و برده و بنده که مشکل صد چندان است و لازم مي‏آيد از اول بشر را بازتعريف کنيم تا به حقوقش برسيم، دوري که هنوز هم از آن کمابيش رهايي نداريم. پس مهمترين کار آن است به دنبال اين باشيم که اثبات کنيم و بپذيريم انسان صاحب حق و صاحب اختياريم، اول از همه به خود و سپس به سايرين! بالاخره اگر بخواهيم عمارتي که افراشته خواهد شد خشت اولش کج نباشد تا ديوار تا ثريا کج نرود چاره‏اي نمي‏ماند جز اين. وقتي اين اصل پذيرفته شد همه انسان‏ها حقوق يکساني خواهند داشت فارغ از دين و آيين و موقعيت جغرافيايي و کسي نمي‏تواند پسوند و پيشوندي به آن اضافه کند.
تا ساخته شدن آن خشت اول زمان درازي نياز است. فعالين حقوق بشر نمي‏توانند ببينند که حقوق انسان‏ها همچنان نقض مي‏شوند چه در کل جامعه انساني چه در سرزمين خود؛ در کشور خودمان فکر مي‏کني مهمترين مشکل جامعه چيست؛ آنکه کار فعالان حقوق بشر و پيشرفتشان را براي انساني‏تر کردن زندگي مردم سخت‏تر مي‏کند؟ بي‏گمان ندانستن و عدم آشنايي مردم با حقوقشان؛ به سخن ديگر حقِ دانستنِ حقوقِ خود، مهمترين نياز ساکنان اين سرزمين است. با اين پيش فرض که بدانيم ميزان سرانه مطالعه در کشور تا چه حد پايين است. اين آمار عماد الدين باقي مقايسه خوب، بجا و تامل برانگيزي است. اما چگونه مي‏توان دانسته‏هاي مردم را بالا برد؟
رسانه‏ها به سبب در برگرفتن طيف گسترده و متنوعي از مخاطبان تاثير بسزايي در آگاه سازي بخش بزرگي از جامعه دارند. از صدا و سيما که بگذريم، نحوه بيمار صدور مجوز، تشکيل نشريات حزبي، بي‏مهري يا برخورد با نشرياتي که در زمينه آشنايي و آگاه سازي جامعه نسبت به حقوقشان فعاليت مي‏کرده‏اند که بهترين نمونه‏اش روزنامه "جمهوريت" بود. عملا بار اين آگاه سازي را بر دوش رسانه‏هاي فعال در خارج از کشور انداخته است که بار اطلاع رساني توام با آموزش را در اين زمينه بر دوش کشند. کتاب نيز از نقش مهمي برخوردار است اگر با اين پيش فرض که از سد سانسور بگذرد، پخش نامناسب کتاب را در کشور مد نظر داشته باشيم؛ اين که کشور ما فقط پايتخت نيست با آن همه محل عرضه محصولات فرهنگي و کتاب‏فروشي، ضمن آنکه معمولا فروشندگان چنين آثاري چون آنها را مطالعه نمي‏کنند با آن آشنايي چنداني ندارند به همين سبب پيدا کردن يک اثر منتشره در اين زمينه بستگي به شانس افراد دارد: منتشر شده باشد، موجود باشد، در ميان خيل کتاب‏ها ديده شود، هماني باشد که به دنبالش است و قيمت آن به جيب خريدار بخورد! وضعيت مقالات منتشره در مطبوعات از اين هم بدتر است چون تنها در آرشيوها يافت مي‏شود و تنها برخي از آنها ممکن است کتاب شود، به جز آنها که سايت دارند و آن هم يافتن در موتورهاي جستجو با آن همه يافته نامرتبط صبر ايوب مي‏خواهد. که خيلي‏ها از خيرش مي‏گذرند. چه خوب بود يک حرکت سازمان يافته در اين زمينه شروع مي‏شد و آن جمع کردن و دسته بندي و تشکيل يک بانک اطلاعاتي از کتب و مطالب منتشر شده به زبان فارسي در زمينه حقوق بشر با کمک گرفتن از همه کاربران. ضمن آنکه بخشي از اين کتب يا ديگر منتشر نمي‏شوند به هر دليلي يا صاحب اثر با انتشار اينترنتي آن مخالفت نخواهد کرد چرا که نه تنها به فروش اثرشان تاثير منفي ندارد که به افزايش فروش يا تجديد چاپ آن نيز کمک مي‏کند چون هزينه تمام شده پرينت با قيمت کتاب يا برابري کرده يا تفاوت زيادي با آن ندارد و به همين خاطر صرف با تهيه کتاب است که نگهداري آن نيز آسان‏تر مي‏باشد. سمينارها و نشست‏هايي که در زمينه حقوق بشر برگزار مي‏شود معمولا يا خبري از آن منتشر مي‏شود يا گزارشي، در داخل که نشست‏هايي از ده، پانزده نفر به بالا تشکيل مي‏شود ولي بعيد مي‏دانم در خوشبينانه‏ترين حالت شرکت کنندگان آن به هزار برسند. اين در حالي است که مشخص نيست کساني که بخواهند از محتواي آن آگاه شوند چه بايد بکنند، برگزار کنندگان يا سايت اطلاع رساني ندارند يا دارند و چنين مواردي را بر روي آن قرار نمي‏دهند، اين در حالي است که شرکت در بسياري از اين نشست‏ها نيز رايگان است اما به سبب فاصله زياد يا بي‏اطلاعي يا فشردگي کار، افراد علاقمند قادر به شرکت در آن نيستند. همه اين مقالات، فايل صوتي و حتي فيلم مراسم را مي‏توان در يکي دو سي دي جا داد يا بر روي سايت اينترنتي. مي‏توان آن را منتشر کرد و به فروش رساند، يا آن را در اختيار افرادي که علاقمندند قرارداد که در صورت دوم مصداق نشر نيز به حساب نمي‏آيد، در صورتي هم که بيايد معمولا اثر علمي است و پيگيري و برخورد با عوامل برگزار کننده کاري مسخره و هزينه‏دار براي برخوردکنندگان در بر خواهد داشت. نمي‏دانم چرا هنوز قبول نکرده‏ايم که دوران کاتب‏ها گذشته، امروزه دور دست ماشين چاپ و وسايل ارتباطي است و بعيد به نظر مي‏رسد در بلند مدت کسي را ياراي مقابله با آن باشد.
بي‏توجهي يا کم‏توجهي به آثار هنري نيز در بحث آموزش عامه مردم از مواردي است که کار آموزش را سخت‏تر مي‏کند. شعر، داستان، فيلمنامه، انيمشن، فيلم، موسيقي تاثير قابل ملاحظه‏اي مي‏تواند بر مخاطب داشته باشد، يکي از موارد موفق در اين زمينه انيمشن‏هاي راهنمايي و رانندگي است که در تلويزيون نمايش داده مي‏شود، علاقه کودکان و حتي بزرگ‏ترها براي ديدن آن را مي‏توان از ميزان فروش سي‏دي اين انيمشن‏ها به خوبي دريافت.
نکته مهمي که بايد بپذيريم اين است که دليلي ندارد هر چه ما مي‏دانيم ديگران هم بدانند، ميزان دسترسي ديگران به اطلاعات در اين زمينه را نيز بايد در نظر گرفت. همچنانکه بايد توجه داشته باشيم که در بحث اطلاع رساني و آموزش چه مستقيم و چه غير مستقيم اگر چه ميزان دربرگيري مخاطبان مهم است و بايد براي افزايش آن کوشيد اما از کم بودن آن هم نبايد نگران شد چرا که تاثيرگزاري مهم است.