پنجشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۵

مصاحبه‏اي به رنگ خون

تقديم به شيرکو جهاني و خانواده چشم به راهش

اين کلمه مصاحبه را که مي‏شنوم ناخودآگاه حالت تهوع دست مي‏دهد، حال ترکيب مصاحبه با راديوهاي خارجي که ديگر جاي خود دارد. هم براي مصاحبه کننده و مصاحبه شونده احترام قائلم و هم براي دوستان عزيز در راديوهاي خارجي، اما چيزي هست که آه از نهاد آدمي برمي‏آورد: کم خردي و بي‏فرهنگي اين جماعت. اين جماعت کيستند جز من و تو، ما و شما، او و آنها؟ خيلي‏ها رسانه‏هاي خارجي را گوش مي‏دهند آن هم با ولع، خبرها را به نقل از اين رسانه‏ها براي يکديگر نقل مي‏کنند و ژست مطلع بودن به خود مي‏گيرند، اما فعالان آن رسانه و منابع خبري و تحليلگران آنها را مزدور، جاسوس و جيره خور استکبار جهاني مي‏دانند، در حالي که يکي نيست به اينان بگويد اگر بد است چرا گوش مي‏دهي. من زياد برخورد کرده‏ام با اين جور آدم‏ها از قشرهاي مختلف، معمولا باسواد، با ديدگاه‏هاي مختلف چه محافظه کار چه اصلاح طلب، همه هم با اين عنوان که مصاحبه با راديوهاي خارجي مصداق جاسوسي است، حال طبق کدام قانون ما که نفهميديم. توي پرانتز يک خاطره بگويم بد نيست. يکي دو سال پيش يکي از شبه فعالين سياسي که اتفاقا اصلاح طلب هم بود و اگر نام ببرم عده‏اي ممکن است بشناسندش زنگ زد داد و بيداد که تو سلطنت طلبي و مي‏روم از دستت شکايت مي‏کنم، نشاني دادسرا را بهش دادم و گفتم برو پيش دادستان سلام برسان بگو به طور ويژه شکايتت را پيگيري کند، اين طور که گفتم کمي نرم شد وقتي علت اين حرفش را جويا شدم، گفت: مصاحبه تو با فلان راديو مصداق سلطنت طلب بودن و براندازي حجاب است، جالب آنکه او حتي موضوع مصاحبه را نمي‏دانست! اما اينها تعجب زيادي ندارد، تعجب آنجاست که آنها که درس حقوق خوانده‏اند هم چنين نظرياتي داشته باشند؛ اصلا چرا راه دور برويم هنوز که هنوز است اظهاراتي راجع به اينترنت، سايت، وبلاگ و ايميل مي‏شود که توي قوطي هيچ عطاري پيدا نمي‏شود. وقتي برخي خبرگزاري جمهوري اسلامي را مصداق رسانه بيگانه تصور کنند آن وقت مي‏فهمي که توقع زيادي داري که بخواهي حتي آرزوي آزادي رسانه‏ها و ارتباطات رسانه‏اي را داشته باشي.
اما نکته‏اي که نمي‏توان پاسخي براي آن يافت، منطق افرادي است که با رو بازي کردن سرستيز دارند و دانسته و نادانسته افراد و فعالين سياسي و فرهنگي را به سمت پنهان کاري سوق مي‏دهند. در اين ميان يکي از جالب‏ترين اين وقايع اتهام جاسوسي به روزنامه‏نگاران و خبرنگاران به خاطر اخبار، يادداشت‏ها و مصاحبه‏هاي آنان در سايت‏ها و يا با رسانه‏هاي خارجي است. به هر حال بايد توضيح داده شود که فرق ميان مطلب منتشره در يک روزنامه، يک وبلاگ، يک سايت يا يک راديو چيست؟ اولين پاسخ تفاوت گستردگي مخاطبان آنهاست، اما خوشبختانه زمان اسب و شتر گذشته و يک فاکس و يا ايميل هم مي‏تواند مطالب منتشره در يک نشريه با تيراژ يک نسخه چاپي را به صورت گسترده توزيع کند و حتي با کمک رسانه‏ها مخاطبان بسياري را پوشش دهد، مگر اينکه باز برگرديم به عقب و باز قانوني بگذرانيم که استفاده از فاکس و حتي راديو فقط با کسب مجوز ممکن باشد، که تحقق آن بعيد است. از سوي ديگر وقتي مطلبي بر روي خروجي رسانه‏ها قرار گرفت بالتبع در دسترس همه است پس کار مخفيانه‏اي انجام نشده و اطلاعاتي پنهاني منتقل نشده همه چيز رو و آشکار است، اگر در آن مطلب خواه خبر، گزارش و يا تحليل اگر توهيني صورت گرفته يا مصداق نشر اکاذيب باشد يا حتي شائبه آن وجود داشته باشد که به سرعت پرونده‏اي تشکيل مي‏شود و گوينده بايد در دادگاه جوابگوي آن باشد. اما مسلم است که هيچ گاه توهين يا نشر اکاذيب، جاسوسي نيست. جاسوسي انتقال پنهاني اطلاعات سري و محرمانه است، اين اطلاعات معمولا اطلاعات کليدي نظامي و امنيتي را شامل مي‏شود که محرمانه باشد وگرنه چيزي که همه از آن اطلاع دارند که ديگر سري نيست. حال با اين تفاسير بايد پرسيد کداميک از خبرنگاراني که به جاسوسي متهم شده‏اند به اطلاعات کليدي نظامي و امنيتي دسترسي داشته‏اند که بتوانند آن را منتقل کنند و اگر اين اطلاعات بر فرض صحت به آنها رسيده، آنها مقصرند و بايد بازخواست شوند يا مسئولين نهادهاي نظامي و امنيتي که توان حفظ اسرار نهاد زيرمجموعه‏شان را نداشته‏اند؟ اصلا خبرنگاران و روزنامه‏نگاران که از سرماي هوا گرفته تا آمدن زلزله، گران شدن تخم مرغ، سقوط هواپيما، پنچر شدن چرخ قطار و غيره و غيره همه تقصير اوست و روزي نيست که به چيزي متهم نشود و هميشه چشم به در است تا چه وقت دق الباب کنند، کي احتياط را از دست مي‏دهد و به فکر جاسوسي مي‏افتد؟
انتشار خبر مرگ در زندان خود به خود متاثر کننده است؛ اما انتشار خبر جان باختن يک روزنامه‏نگار در زندان آن هم در زمان بازداشت غريبانه و تکان دهنده است. حداقل کسي که سختي اين کار را آن هم در خارج از فضاي آزاد پايتخت لمس کرده باشد مي‏تواند ارزش کار او را درک کند. اما مزد او قطعا مرگ نيست؛ آن هم غريبانه و در بازداشت. آن هم در دوردست‏ها با کمترين پوشش خبري؛ مي‏داني بدبختي آن است که اگر يک فعال سياسي يک عطسه بکند، در صدر اخبار قرار مي‏گيرد اما يک روزنامه‏نگار اگر چنين مظلومانه جان خود بگذارد خم به ابروي کسي نمي‏آيد. حتي ما به عنوان همکاران، به او پشت مي‏کنيم تا نوبت بعدي به خودمان برسد، آن وقت فريادمان به آسمان مي‏رود. عقيده هر کس براي خودش محترم است، اما آيا بايد بي‏اطلاعي يا موافق نبودن با عقيده و تفکرات يک شخص مانع از دفاع از مهمترين حق او که حيات است بشود، يا حتي او شايسته دفاع صنفي نيز تشخيص داده نشود؟ خبر به خطر افتادن سلامت و ايست قلبي "شيرکو جهاني" چنان دلگير کننده بود که خبر سلامت او چيزي از آن دلگيري کم نمي‏کند چرا که احساس خطر تکرار و از دست رفتن جان عزيزي همواره وجود دارد؛ به قول معروف همواره آماده‏ايم براي شنيدن چنين اخباري که پس از آن مويه کنيم بدون آنکه فکرهايمان را براي پيشگيري از تکرار آن روي هم بريزيم.
امروز اين يکي دو روز از جهت ديگر نيز دلم گرفت، به خاطر اينکه آدم گاهي امکان اين را پيدا مي‏کند آنچه بارها گفته از دايره‏اي بسته خارج کند (البته وقتي همه روزنه‏ها بسته مي‏شود جاي ديگري نمي‏ماند جز رسانه‏هاي خارجي براي رساندن پيام) و در زماني خاص به آن توجه شود اما برخوردار نبودن از امکانات مناسب مانع مي‏شود و يکي از اين امکانات امر ترجمه است. در پاسخ به رسانه‏اي هم به نگاه برخي به جاسوسي دانستن مصاحبه و هم مانند آنچه بارها نوشته‏ام به بي‏توجهي رسانه‏ها به شهرهاي دور از پايتخت و نوع برخوردها با روزنامه‏نگاران در آنجا انتقاد کرده‏بودم، صرفا به اين اميد که سر سوزني تاثير داشته باشد اما تصور نمي‏کردم چنين خبري بشنوم. وقتي خبر به خطر افتادن سلامت شيرکو را ديدم خودم را ملامت مي‏کردم که چرا در شرايطي قرار داشتم که امکان همين گفتن نيز فراهم نشد. احساس مي‏کردم من نيز در چنين پيش‏آمدي مقصرم، اما باز هم خوشحالم از سلامتش.
اين را ديشب نوشتم و از شانس همان ديشب بي اينترنت شدم، حداقل اطمينان داشتم که اشتراک دو سرويس دهنده را دارم ولي هر وقت اطمينان داري کار خراب مي‏شود، امروز چند جمله‏اي را تغيير دادم و بي اينترنتي را به فال نيک مي‏گيرم، به چنين خبري مي‏ارزيد.
خبر مرتبط:
خانواده شيرکو جهاني از سلامت وی مطلع شدند
گزارشگران بدون مرز خواهان پاسخ گويي دولت ايران در باره ی سلامت شيرکو جهاني است
وضعيت ناروشن و نگران‌كننده‌ى شيركو جهانى روزنامه‌نگار كرد
اين دو مطلب را هم بخوانيد بي ارتباط نيست با موضوع جاسوسي:
گند عالم گير بعض قضايا
عكس‌برداري با ماهواره ممنوع!